داستان های شبانه

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

به نام ان که جان را فکرت اموخت .سلام! من کِیتی هستم شاید براتون عجیب باشه که من چرا با افراد دیگر فرق دارم تعریف از خودم نباشه ولی من از بقیه شجاع تر هستم. و شجاعت من باعث شد تا من در این مدرسه باشم . مدرسه من با دیگر مدارس متفاوت است .در مدرسه من هر نوع فردی وجود دارد افرادی که فقط در درس خوب نیستند بلکه در هر چیزی استعداد دارند. مدرسه من کیلومتر ها از جایی که زندگی می کردم دور است .شاید از خودتان بپرسید که این دختر چگونه به این مدرسه رفته است.داستانش طولانی است اما میخوام اون روزی که زندگی من رو تغییر داد رو تعریف کنم .......شبی در اتاقم روی تختم بودم و داشتم کتاب می خواندم که ناگهان از سمت پنجره نامه ای درون اتاق پرتاب شد . اگر بخواهم درباره خودم بگم من فرد کنجکاوی هستم . بنابراین نامه رو باز کردم و شروع به خواندن ان کردم. نمیدونم نامه تحدید امیزی بود و یا نامه ای بود که قراره زندگی من رو عوض کند. در ان نامه نوشته بود اگر می خواهی به مدرسه ای بروی که آرزوی هر نوجوانی است باید کاری کنی که ما بدانیم تو ارزش این مدرسه را داری یا خیر . منتظر نامه بعدی باش ....من باخودم گفتم: اونا از کجا میدونند که من ارزوی همچین مدرسه ای رو دارم ،حتی پدر و مادرم هم نمی دانند. من سعی کردم دیگر به این موضوع فکور نکنم تا نامه بعدی‌ اما انگار نمی شد . گفتم شاید این کار ارزشش رو دارد تا من سال ها در مدرسه ای باشد که سالیان سال در مدرسه ای باشم که ارزویم بوده.و روز بعد نامه دوم امد من باید به خانه ای میرفتم اما یک خانه معمولی نه یک خانه شلوغ که در ان بچه های زیادی وجود دارند .ومن باید انجا رو مرتب کنم . اگر راستش رو بگم من در مرتب کردن خوب نیستم اما با بچه‌ها ارتباط خوبی برقرار میکنم .بنابراین این داستان های شبانه ...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان های شبانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nightstories2023 بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت: 12:25